شهدا ۴۴ | مثل مادر سادات

مثل مادر سادات

تو تاریکی شب به‌ش گفتم: «آرزوی شما شهادته، درسته؟»

خندید و بعد از چند لحظه سکوت گفت: «شهادت ذره‌ای از آرزوی من است. من می‌خواهم چیزی از من نماند. مثل ارباب بی‌کفن حسین علیه‌السلام قطعه‌قطعه شوم. اصلاً دوست ندارم جنازه‌ام برگردد. دلم می‌خواهد گم‌نام بمانم

دلیل این حرفش را قبلاً شنیده بودم. در هیئت می‌گفت: «به یاد همه شهدای گم‌نام که مثل مادر سادات قبر و نشانی ندارند.» (کتاب سلام بر ابراهیم، ص 196-197)

جوانان آن‌سال‌ها دنبال گم‌نامی بودند، خداکند که ما جوانان این سال‌ها دنبال این نباشیم که نام‌مان گم نشود!

اشتراک گذاری در کلوب اشتراک گذاری در فیس بوک اشتراک گذاری در تویتر اشتراک گذاری در افسران اشتراک گذاری در پلاس
  • ۹۵/۰۵/۲۰

شهدا

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی