در محضر اهل بیت ۵۹ | حقایق راستکی

در محضر اهل بیت 

یکی از چیزهایی که آدم را به راه می‌آورد باور به حرف‌های خداست. هروقت باورمان شد وعده و وعیدهای خدا و پیغمبرش حقیقت است، کارهای‌مان خیلی عوض می‌شود.

***

عقیل، برادرِ امیرالمؤمنین، سلام‌اللّه‌علیه، بود. به تنگ‌دستی افتاده بود. آن‌روزها حضرت حاکمِ مسلمانان بودند و تمامِ ثروتِ مملکت زیرِ دست‌شان. عقیل چند بار نزدِ امام آمد و خواست سهمی بیش‌تر به او بدهند. وضعیتِ فقیرانة او و چهرة غبارگرفته و کبودِ فرزندانش قلبِ امیرالمؤمنین را به درد می‌آورد. حضرت آن‌قدر به حرف‌های برادرش گوش کرد که عقیل خیال برش داشت الآن است ایشان به او از بیت‌المال قسمتی بیش‌تر بدهند. امام برخاستند و آهنِ گداخته‌ای را تنها نزدیکِ عقیل آوردند. عقیل از حرارتش مثلِ بیماری فریاد زد. حضرت فرمودند:

أتَئِنُّ مِنَ الأَذی و لا أئِنُّ مِنْ لَظًی؟![1]
تو از این دردِ اندک ناله می‌زنی و من از آتشِ سوزندۀ دوزخ ناله نزنم؟!

وعده و وعیدهای خداوند حقیقی است. و هرکس بیش‌تر باورشان کند، به خدا نزدیک‌تر است.



[1] نهج‌البلاغه خ۲۲۴

اشتراک گذاری در کلوب اشتراک گذاری در فیس بوک اشتراک گذاری در تویتر اشتراک گذاری در افسران اشتراک گذاری در پلاس

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی