شهدا ۷۶ | جا نَمانْد!

جا نَمانْد!

او چند روز قبل از این که به جبهه جنگ اعزام شود، جهت دیدار برخی از بستگان خود به روستا ‌رفت، ولی ‌هنگام برگشت با جاده مسدود روبه‌رو شد.

او به سوی شهر شروع به دویدن نمود و این درحالی بود تابلو 20 کیلومتر به شهر را نشان می‌داد. در وسط آن جنگل دوان‌دوان به سوی شهر حرکت می‌کرد که ناگهان چهار سگ به وی حمله‌ور شدند...

او نهایتاً در حالی که داشت از حال می‌رفت به روستایی رسید و شخصی او را مکان داد.

و از صاحب‌خانه تقاضا نمود به هر نحوی شده وسیله‌ای فراهم کند تا به خانه برود تا از اعزام جا نماند...

راننده پرسید: خیلی خسته هستی، درسته؟ در پاسخ فقط این جمله را گفت: «دوازده کیلومتر راه را شبانه دویده‌ام تا به این روستا رسیده‌ام.»

(به نقل از تارنمای تبیان)

بچه‌ها! ماها چقدر برای هدفمون می‌دویم؟

اشتراک گذاری در کلوب اشتراک گذاری در فیس بوک اشتراک گذاری در تویتر اشتراک گذاری در افسران اشتراک گذاری در پلاس
  • ۹۶/۰۱/۰۹

شهدا

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی