در محضر قرآن ۱۰۹ | از کنار امام تکان نخور

از کنار امام تکان نخور

شاید بزرگ‌تر از آزمون ولایت، آزمونی وجود نداشته باشد.

***

بعد از صلح، ابی‌سعید عقیصا خدمت امام مجتبی (سلام‌الله‌علیه) رسید: «چرا با اینکه می‌دانستید حق با شماست، با معاویۀ گمراه و ستمگر صلح کردید؟» امام فرمودند: «آیا من حجت خدا بر خلق او نیستم؟» ابی‌سعید تأیید کرد. حضرت فرمودند: «پس من اکنون امام و رهبرم، چه قیام کنم، چه نکنم.»

حضرت علت صلح خود را همان علت صلح رسول‌الله (صل‌الله‌علیه‌وآله) با اهل مکه دانستند؛ زیرا آنان با ظاهر قرآن و معاویه‌ای‌ها با باطن قرآن مخالف بودند. «وقتی من از جانب خداوند امام هستم، نمی‌توان مرا در کاری که کرده‌ام تخطئه کرد، حتی اگر راز کاری که انجام داده‌ام، برای دیگران روشن نباشد.» امام داستان خضر و موسی (علیهماالسلام) را گوشزد کردند که موسی چون علت کارهای خضر را نمی‌دانست به او اعتراض کرد، ولی وقتی علتش را فهمید، راضی شد.[1]

وَ ما فَعَلتُهُ عَن أَمری[2]
این را از پیش خودم انجام ندادم [بلکه همه فرمان خداوند بود]



[1] علل‌الشرایع، ص 211

[2] کهف 82

اشتراک گذاری در کلوب اشتراک گذاری در فیس بوک اشتراک گذاری در تویتر اشتراک گذاری در افسران اشتراک گذاری در پلاس
  • ۹۶/۰۹/۱۶

صلح

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی