چراغ هدایت ۱۵۲ | قطعه‌ای از بهشت

قطعه‌ای از بهشت

در همین دنیا هم می‌شود بهشت را زیارت کرد.

***

فرستاده فرنگی‌ها آمده بود برای جاسوسی؛ آمده بود از حقانیت اسلام سردربیاورد. از علوم غریبه هم سردرمی‌آورد و با همین‌ها رازگویی هم می‌کرد. پادشاه صفوی همه بزرگان را جمع کرد. فیض کاشانی و سفیر هم بودند. فیض به‌کنایه او را نادان خطاب کرد. به سفیر برخورد. فیض گفت: «اگر دانایی، بگو در مشتم چیست؟» سفیر اظهار بی‌اطلاعی کرد. فیض لبخند زد: «کمالت همین بود؟» سفیر گفت: «به حق مسیح و مادرش دانستم چیست. فقط در این فکرم که خاک بهشت چگونه به دستت رسیده!» فیض گفت: «اینگونه به حقانیت اسلام اقرار کردی؛ زیرا در دست من خاک کربلاست و پیامبر ما فرموده کربلا قطعه‌ای از بهشت است.» مرد مسیحی با شنیدن این بیان قاطع اسلام آورد.[1]

وَ إِنَّهَا لَمِن بَطحَاءِ ألجَنَّةِ[2]

رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وآله: و به‌راستی که کربلا از سرزمین‌های بهشتی است.



[1] دارالسلام عراقی، ص 518

[2]  بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم‌السلام، ج98 ، ص 114

اشتراک گذاری در کلوب اشتراک گذاری در فیس بوک اشتراک گذاری در تویتر اشتراک گذاری در افسران اشتراک گذاری در پلاس

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی