‌حکایت ۱۵۵ | از هر دستی بدی، از همون دست پس می­گیری

 از هر دستی بدی، از همون دست پس می­گیری

روزی وزیر خلیفه به‌تمسخر بهلول را گفت: «خلیفه تو را حاکم به سگ و خروس و خوک نموده است.» بهلول جواب داد: «پس، از این ساعت قدم از فرمان من بیرون منه، که رعیت منی.»

همراهان وزیر همه به خنده افتادند و وزیر از جواب بهلول منفعل و خجل گردید.

اشتراک گذاری در کلوب اشتراک گذاری در فیس بوک اشتراک گذاری در تویتر اشتراک گذاری در افسران اشتراک گذاری در پلاس
  • ۹۷/۰۸/۲۲

حکایت

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی