حکایت ۱۰۴ | دوباره شروع می‌کنم

 

دوباره شروع می‌کنم

کارخانه‌دار در یک آتش‌سوزی کارخانه‌اش را از دست داد.

بیمه پول ناچیزی بابت این حادثه، به او داد.

مرد در حالی که تمام زندگی‌اش دود شده بود، گفت: «این فاجعه با ارزشی است! چرا که همه اشتباهات من در آن سوخت. خدا را شکر، می‌توانم دوباره شروع کنم!» 

اشتراک گذاری در کلوب اشتراک گذاری در فیس بوک اشتراک گذاری در تویتر اشتراک گذاری در افسران اشتراک گذاری در پلاس
  • ۹۶/۰۸/۱۰

حکایت

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی