اقتصاد مقاومتی ۱۴۳ | خودکفا باش

خودکفا باش

قُد قُد قُد قُدا...، اینجا کاناداست. البته فکر نکنید ما خیلی پول‌دار هستیم و در این شرایطی دلاری به کانادا می‌رویم، بلکه ما به روستای آبا و اجدادی‌مان آمدیم که نامش کاناداست. وقتی وارد روستا شدم، خیلی جا خوردم؛ چون یک خودرویی دیدم که برای شهر بود. با خودم گفتم: «این اینجا چه کار داره؟ چرا مردم دور و برش جمع شده‌اند؟» صدایی بلند بود: «بیا که حراجش کردم! ماست محلی، پنیر محلی، شیرمحلی با قیمت ارزان!»

احساس کردم که به جای روستا، به شهر آمدم؛ چون همه می‌دانند مردم روستا مواد غذایی خودشان را خودشان تولید می‌کنند و خودکفا هستند. بعد از اینکه در روستا گشت زدم، به خانه رفتم و از پدربزرگم در مورد چیزی که دیده بودم سؤال کردم.

 گفت: «هر کسی باید وظیفه‌اش را به‌درستی انجام بدهد: چه شما شهری‌ها که باید از تولیدات روستاییان خرید کنید، چه دلالان که باید با انصاف با روستاییان رفتار کنند تا آن‌ها امید به تولید دوباره داشته باشند.»

اشتراک گذاری در کلوب اشتراک گذاری در فیس بوک اشتراک گذاری در تویتر اشتراک گذاری در افسران اشتراک گذاری در پلاس

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی