اقتصاد مقاومتی ۱۶۹ | واردات بی پدر و مادر

واردات بی پدر و مادر

بعد از نماز استاد تکواندو گفت: «آماده‌ای برویم بازدید از یک شرکت دانش‌بنیان؟» گفتم: «حتماً. برویم.» به سمت شرکت حرکت کردیم، اما استاد چیزی گفت که باورم نشد! گفت: «این شرکت چیزی تولید می‌کند که در جهان فقط دو کشور آن را تولید می‌کنند، ولی الآن این شرکت به خاطر  لابی‌گری متوقف شده و الآن نیاز به سرمایه دارد تا دوباره شروع به کار کند. از قضا، امروز یک کسی می‌خواهد بیاید شرکت و برای خریدن سهام بازدید کند، اما مشکل اینجاست که کارگر ندارد و شما باید نقش کارگرهای آنجا را بازی کنید!» بعد از توضیحات استاد همه مات و مبهوت بودیم که بالآخره به شرکت رسیدیم و لباس‌های کارگری را پوشیدیم و کاری را که باید انجام می‌دادیم انجام دادیم. اما امان از دل چنین جوان‌هایی که به خاطر واردات خسارت دیدند.

اشتراک گذاری در کلوب اشتراک گذاری در فیس بوک اشتراک گذاری در تویتر اشتراک گذاری در افسران اشتراک گذاری در پلاس

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی