خدا پاداشت را میدهد. تو آرام باش فقط.
***
شتر برای پسر بود، ولی از شترسوار خبری نبود. فهمید که پسرش کشته شده. گوسفندی برای مهمانها سر برید و همینطور که مشغول پذیرایی از آنان بود، گفت: «از شما کسی چیزی از کتاب خدا میداند؟» مهمان حیرتزده از بردباری این مادر گفت:
بَشِّرِ الصَّابِرِینَ الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِیبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعونَ[1]
به صبرکنندگانی که هنگام مصیبت میگویند قطعاً ما مملوک خداییم و یقیناً به سویش بازمیگردیم، بشارت بده.
مادر مصیبتزده گفت: «اینها آیات قرآن است؟» مهمان تأیید کرد و مادر بعد از بدرقۀ مهمانهایش به نماز ایستاد: «خدایا! هرچه گفتی انجام دادم و صبر کردم. تو نیز به وعدههایت عمل کن. پسرم میماند، اگر قرار بود او نیازهایم را برآورده کند.»
نظرات (۰)