پادشاهی بر «بقراط» گذشت و گفت: هر حاجتی داری، از من بخواه تا آن را برآورده سازم.
بقراط گفت: گناهان مرا پاک کن! پادشاه گفت: نتوانم.
بقراط گفت: پیرم، مرا جوان گردان! پادشاه گفت: نتوانم.
بقراط گفت: از چنگال مرگ، مرا برهان! پادشاه گفت: نتوانم.
بقراط گفت: حاجت خواستن از ناتوان، روا نباشد!
نظرات (۰)