بعضی چیزها اصلاً به چشم نمیآیند. ولی دلیل نمیشود که وجود نداشته باشند.
***
کاروان در میان بیابان اتراق کرده بود. رسولالله (صلیاللهعلیهوآله) از همراهان خواستند که از صحرا هیزم جمع کنند. همراهان از دیدن آن صحرای خالی و درخواست حضرت تعجب کردند. درعینحال پیامبر فرمودند هرکس هرقدر میتواند هیزم بیاورد. ساعتی بعد پشتهای خار و شاخههای خشک جمعآوری شد. حضرت نگاهی به آنها کردند: «گناهان کوچک هم مثل همین هیزمهای کوچک جمع میشوند
أیّاکُم والمُحَقّراتِ مِنَ الذّنوبِ
از گناهان کوچک بپرهیزید
هرچیزی جویندهای دارد. همانطور که شما دنبالش گشتید و اینهمه هیزم جمع شد، گناهان شما هم جمع و شمرده میشود. یک روز مىبینید از همان گناهان خرد که به چشم نمىآمد، انبوه عظیمى جمع شده است.»[1]
نظرات (۰)