چوپانی ماری را از میان بوتههای آتشگرفته نجات داد و در خورجین گذاشته و به راه افتاد.
چند قدمی که گذشت، مار از خورجین بیرون آمده و گفت: «به گردنت بزنم یا به لبت؟»
چوپان گفت: «آیا سزای خوبی این است؟»
مار گفت: «بله، سزای خوبی بدی است!»
قرار شد از کسی سؤال بکنند. به روباهی رسیدند و از او پرسیدند. روباه گفت: «من تا صورت واقعه را نبینم، نمیتوانم حکم کنم.»
پس برگشته و مار را دوباره درون بوتههای آتش انداختند، مار به التماس برآمد و روباه گفت: «بمان تا رسم خوبی از جهان برافکنده نشود.»
وعده این هفته: قدردانی از یک خوبی با خوبی
نظرات (۰)