در راه خدا از تنهاشدن ترسی نداشته باش.
***
رسولالله (صلیاللهعلیهوآله) یکتنه برابر همۀ زورگوها و مشرکان ایستاده بودند و دست از دعوت خود برنمیداشتند. آنها هم هر کاری فکرش را بکنید کردند، ولی پیامبر از کارشان منصرف نشد. کار به جایی رسید که از روی بیچارگی موضوع را با ابوطالب، عموی حضرت، در میان گذاشتند. آخرین اخطار را به او دادند و قصدشان جنگ با پیامبر و وابستگان ایشان شد. ابوطالب به حضرت پیام داد: «حالا که کار به اینجا رسیده، سکوت کن که هر دو در خطریم.» اما رسول خدا در جواب این سخن بیانی داشتند که تمام ترسآفرینیهای قریش از یاد ابوطالب رفت: «عموجان! به خدا قسم اگر خورشید را در دست راست و ماه را دست چپم بگذارند که دست از دعوت بکشم
حَتّى یُظْهِرَهُ اللهُ أَوْ أَهْلِکَ دُونَهُ، مَا تَرَکْتُهُ[1]
چنین نخواهم کرد تا اینکه یا کشته شوم یا دین خدا پیروز شود.»
با این کلمات ابوطالب بهشدت منقلب شد و تا آخرین نفس از ایشان دفاع کرد.
نظرات (۰)