اگر مثل آدم حرف بزنیم، کارمان میگیرد. وگرنه، نه!
***
رسولالله (صلیاللهعلیهوآله) در فاصلۀ کمی دو پشتیبان بزرگشان را، حضرت خدیجه و حضرت ابوطالب، از دست دادند. دست قریش در آزار بازتر شد. راحت بر سرشان خاکستر میریختند و مسخرهشان میکردند. در طائف کاری کردند که کودکان حضرت را با سنگ بدرقه کردند. صاحبان قریشی باغی که پیامبر کنج آن با خدا مناجات میکردند، با تمام دشمنیها دلشان سوخت. غلام مسیحیشان را، عداس، با ظرفی انگور نزد ایشان فرستادند. تا حضرت برای خوردن انگور بسمالله گفتند، غلام تعجب کرد. عداس با گفتگویی کوتاه متوجه شد با پیامبر خدا سخن میگوید. صاحبان باغ دودستی بر سر خود زدند هنگامی که دیدند غلامشان دست و پای حضرت را میبوسد. یک گفتگوی ساده تمام نقشههای دشمنان را نقش بر آب کرد.
اُدْعُ إِلَى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ[1]
مردم را با سخنان حکیمانه و اندرزی نیکو و بهترین شیوۀ گفتگو به راه خدا دعوت کن
نظرات (۰)