حکایت ۸۷ | روزه شکستیم ولی دل نشِکستیم!

روزه شکستیم ولی دل نشِکستیم!

جذامیان (افرادی که دارای بیماری پوستی هستند.) به ناهار مشغول بودند و به حلاج تعارف کردند .
حلاج برسفره آن‌ها نشست و چند لقمه بر دهان برد .
جذامیان گفتند: «دیگران بر سفره ما نمی‌نشینند و از ما می‌ترسند!»
حلاج گفت: «آن‌ها روزه‌اند و سپس برخاست و رفت.»
غروب، هنگام افطار حلاج گفت: «خدایا روزه مرا قبول بفرما.»
شاگردان گفتند: «استاد ما دیدیم که تو روزه شکستی!»
حلاج گفت: «ما مهمان خدا بودیم. روزه شکستیم، اما دل نشکستیم


 * روزه مستحبی را با تعارف کردن، می‌توان شکست؛ به خاطر ارزش و اهمیت دل مؤمنان.

وعده این هفته: یادمان باشد که دلی را نشکنیم.

اشتراک گذاری در کلوب اشتراک گذاری در فیس بوک اشتراک گذاری در تویتر اشتراک گذاری در افسران اشتراک گذاری در پلاس

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی