میخواهد هر بادی آمد، برود به آن سو. نمیداند باید برای هر چیزی برنامه داشت.
***
قحطی گندم شده بود. هر کسی نان داشت، میخورد و هر کسی نداشت، با قیمتی بالاتر روزبهروز از بازار میخرید. بعضیها هم طبق معمول از آب گلآلود ماهی میگرفتند و گندم را کم و گران میفروختند. امام صادق سلاماللهعلیه هنگامی که متوجه شدند برای چند ماه گندم در خانه ذخیره است، دستور دادند آنها فروخته شود. اعتراض خدمتکار سودی نداشت. از بازار که برگشت، امام امر کردند که نان خانۀ ایشان روزانه از بازار خریده شود، آن هم مخلوطی از گندم و جو، تا تفاوتی میان ایشان و عموم مردم نباشد. خداوند میداند که حضرت میتوانستند بهترین شکل زندگی را داشته باشند، ولی فرمودند:
اُحِبُّ یَرانِى اللّهُ قَدْ اَحْسَنْتُ تَقْدیَر الْمَعیشةِ[1]
دوست دارم خداوند مرا در حال برنامهریزی صحیح زندگی ببیند
نظرات (۰)