شب، خانهای است که تنها دوستان خدا در آن زندهاند.
***
آب وضو و مسواک خود را آماده کرد و همان اول شب به خواب رفت. ساعتی از شب گذشته است. دیگران در بسترهای گرم و نرم خود از پهلویی به پهلوی دیگر میگردند. با اشتیاق برخاست. مسواک کرد و وضو ساخت. نگاهش را به آسمان دوخت:
إِنَّ فی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ لَآیاتٍ لِأُولِی الْأَلْبابِ[1]
ذرات زمین و آسمان با او سخن میگفتند. در دلش اندوه بود که این مردم چگونه از چنین نعمتی غافلاند و آسوده خفته و گویی مردهاند. شب همان زمانی است که او به معراج رفت و با حقیقت هستی ملاقات کرد. رسولالله (صلاللهعلیهوآله) همهشب با محبوبش در خلوت گرم نماز و مناجات بود.
وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَکَ عَسی أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُوداً[2]
قسمتی از شب را برای عبادت بیدار باش که این افزون [بر واجب] ویژۀ توست. امید است پروردگارت تو را [به سبب این عبادت ویژه] به مقام محمود برساند
نظرات (۰)