به مسجد نرسیده بود. برای نماز به خانه آمد و رفت توی اتاقش. داشتم یواشکی نماز خواندنش را تماشا میکردم.
حالت عجیبی داشت. انگار خدا در مقابلش ایستاده بود. طوری حمد و سوره را میخواند مثل اینکه خدا را میبیند! ذکرها را دقیق و شمرده ادا میکرد.
بعدها در مورد نحوه نماز خواندنش ازش پرسیدم. گفت: «اشکال کار ما اینه که برای همه وقت میذاریم جز برای خدا. نمازمون رو سریع میخونیم و فکر میکنیم زرنگی کردیم اما یادمون میره اونی که به وقت برکت میده، فقط خود خداست.»
شهید نوجوان علیرضا کریمی
کتاب مسافر کربلا، صفحه ۳۲
نظرات (۱)