مادربزرگ شیوۀ تربیتی خاص خودش را داشت. بهقدری به آدم محبت میکرد نمیشد حرفهایش را گوش نکرد. وقتی میرفتی خانهاش، دیگر بعید بود اجازه بدهد دست به سیاه و سفید بزنی. تمام امکانات رفاهی جور بود و دل کندن از خانۀ مادربزرگ ناجور. کافی بود در آن میان درخواستی کند؛ مشتاقانه انجامش میدادیم. همین یلدای پارسال، یک صندوق چوبی قدیمی گذاشته بود جلوی در و رویش نوشته بود: «فرزندان و نوههای عزیزم! خوشآمدید. اینجا جای گوشیهای شماست!» خودش که سواد نداشت. خط یکی از نوهها بود. ولی در مهمانی گوشی دست هیچکس نبود.
برخی از رسانهها و شبکهها هم هستند که همهجوره دل ما را به دست میآورند و نمیشود از آنها دل کند. حالا آن وسطها خواستهای هم دارند. حواسمان هست دلمان را کدام رسانه برده است؟ دل که برود، همهچیز رفته.
نظرات (۰)