روزگاری غولی بی شاخ و دم بود که آنقدر برای خلایق شگفتانگیز بود، نامش شده بود جعبۀ جادو. خیلی هم باکلاس بود؛ تنها ساعاتی مشخص از روز برنامه داشت و باقیاش یا تکرار برنامههای همان روز بود یا جنگ برفکها. اخبارش حرف اول و آخر عالم بود و دیدن فیلم و سریالش از نان شب هم برای مردم واجبتر. گذشت و گذشت تا یک موجود فسقلی به دست خلقالله رسید: گوشی هوشمند.
این فلفلریزه، بهرغم ظاهر کوچکش خیلی تیز بود. با شبکههای اجتماعیاش کمکمک غول قدیمی را از راهی خواب زمستانی کرد. کار غول حالا شده تکرار و تأیید و تکذیب همان حرفهایی که بهسرعت از دهن فلفلریزه درمیآید و میان مردم پخش میشود. بدبختی اینجاست که غول قصۀ ما از خواب خرگوشی بیدار نمیشود و همچنان خیالات برش داشته که تنها رسانۀ جهان است. خدا همۀ غولها را آدم کند.
نظرات (۰)