شهدا ۱۲۰ | اشکت رو نبینم!

اشکت رو نبینم!

- این پسر اولم محسن است.

عکس دوم را گذاشت روی عکس محسن: این پسر دومم محمد است، دو سال با محسن تفاوت سنی داشت.

عکس سوم را گذاشت روی عکس محمد. رفت بگوید این پسر سومم ...، سرش را بالا آورد، دید شانه‌های امام (ره) دارد می‌لرزد. امام(س) گریه‌اش گرفته بود.

فوری عکس‌ها را جمع کرد زیر چادرش و خیلی جدی گفت: «چهارتا پسرم رو دادم که اشکت رو نبینم.»

اشتراک گذاری در کلوب اشتراک گذاری در فیس بوک اشتراک گذاری در تویتر اشتراک گذاری در افسران اشتراک گذاری در پلاس
  • ۹۶/۱۲/۰۵

شهدا

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی