کافیست به او بگویند تو رئیسی؛ دیگر خدا را بنده نیست! میخواهد به همه دستور دهد و بین خودش و بقیه فرق بگذارد... چه اشتباه بزرگی.
***
هر کسی کاری را به عهده گرفت. یکی ذبح گوسفند را، دیگری روشن کردن آتش را، سومی پختن آن را.
رسولالله هم عازم جمعکردن هیزم برای آتش شد. اطرافیان ناراحت شدند. مگر ما مردهایم که پیامبر چنین کنند؟
پیامبر اعظم با یک جمله مسئله را حل کرد:
اِنَّ اللّهَ یَکْرَهُ مِنْ عَبْدِهِ اَنْ یَراهُ مُتَمَیِّزاً بَیْنَ اَصْحابِهِ[1]
خدا دوست دارد بندهاش را در بین یارانش متفاوت نبیند.
آن وقت در اوج تواضع و آرامش عازم صحرا شد.
نظرات (۰)