سرمای زمستان در کردستان همه را خانهنشین کرده بود. جلوی تانکر آب ناصر را دیدم. به او گفتم:
- «ناصر اینجا چه کار میکنی؟»
- «دارم اورکتم را میشویم»
- «آخه مرد حسابی تو این سرما کسی اورکت میشویه؟»
- «آب سرد است، اما باید تمیز بود»
با خودم گفتم این دیگه کیه!
شهید ناصر ترحمی
منبع: راز نگفته ص 59ص59
نظرات (۰)