اقتصاد مقاومتی ۱۳۸ | تفنگ

تفنگ

جلسه قرآن این هفته خانه آقارضا بود. روز قبلش برای جمع کردن وسایل صوتی به خانه آقای رحیمی رفتم. به محض اینکه وارد خانه شدم، یک نفر با تفنگ به من شلیک کرد! اشهدم را گفتم، اما این تصویر تلوزیونی بود که پسرش داشت بازی می‌کرد. وسایل را جمع کردم و به خانه آقارضا رفتم. وقتی وارد خانه شدم، از قضا باز هم یکی با تفنگ به سمت من شلیک کرد؛ اما این دفعه اشهدم را نخواندم، چون... وقتی که پسر آقارضا را با تفنگی که از بطری آب معدنی ساخته شده بود و پلی‌استیشن4 بچه‌های هم‌سن او را می‌دیدم، با خودم گفتم چطور در محله ما یک نفر با آن امکانات است و یک نفر با این وضعیت.

قبل جلسه پیش حاج‌آقا رفتم و از او همین سؤال را کردم. حاج‌آقا آهی کشید و گفت: «وای بر ما که جای با هم بودن بر همیم، جای مرهم بودن نامحرمیم، جای دَرهم بودن دِرهمیم.»

اشتراک گذاری در کلوب اشتراک گذاری در فیس بوک اشتراک گذاری در تویتر اشتراک گذاری در افسران اشتراک گذاری در پلاس

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی