سیره خوبان ۱۴۲ | شجاعت بی نظیر

شجاعت بی­نظیر

تو اتوبوس بودیم و داشتیم خیابان‌های بغداد را نگاه می‌کردیم. رسیدیم سر چهار راهی، عکس بزرگی از صدام رو دیوار ساختمانی خودنمایی می‌کرد. بچه‌ها تا این لحظه تو غم اسارت بودند. اما کم‌کم شوخی‌ها شروع شد. یکی از بچه‌ها با دیدن عکس صدام داد زد: برای سلامتی امام صلوات! بچه‌ها بلند جوابش را دادند؛ آن هم سه بار. نگهبانان عراقی هاج و واج و عصبانی داد و فریاد کردند. یکی کمی عربی می‌دانست، گفت: «بابا عکس صدام را دیدیم، سید الرئیس، برایش صلوات فرستادیم.» نگهبانان با رضایت سری تکان دادند. اسرا را بردند به وزارت دفاع که به «استخبارات» معروف بود...

گوشه­ای از کتاب «آن 23 نفر»

اشتراک گذاری در کلوب اشتراک گذاری در فیس بوک اشتراک گذاری در تویتر اشتراک گذاری در افسران اشتراک گذاری در پلاس
  • ۹۷/۰۵/۱۸

شجاعت

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی