برای برپایی نمایشگاه لوازم تحریر ایرانی نیاز به پول داشتیم. به خاطر همین به شهرداری مراجعه کردیم. البته که پول کندن از آنها مثل کندن آدامس چسبیده روی شیشه است. با پول شهرداری شبانه نمایشگاه را برپا کردیم و از بهترین انواع لوازم تحریر ایرانی تهیه کردیم؛ چون درست است به مردم میگوییم کالای ایرانی بخرید، اما از آن طرف به تولیدکننده و فروشنده باید بگوییم کالای خوب تولید کنید و کالای خوب بفروشید تا همه با هم...
فردا به محل نمایشگاه آمدم. یکدفعه همه چیز برایم گنگ و مبهم شد، بهزانو افتادم و خاطرات پولکندن و سختیهایش جلوی چشمم آمد. دیدم استخوانهایش را کنار گذاشتند. نترسید! فیلم ترسناک نیست. منظورم داربست نمایشگاهمان بود که شهرداری جمع کرده بود. در آن لحظه به یاد حرف پدربزرگم افتادم که میگفت: «در مسیر بدون چشمداشت مادی، همیشه چوب در آستین میکنند، اما باید با توکل بتوانی حقت را در مسیر حق بگیری.»
نظرات (۰)