سیره شهدا 2 | مداح بی‌سر

هم مداح بود هم شاعر اهل بیت. می‌گفت: «شرمنده‌ام که با سر وارد محشر شوم و اربابم بی سر وارد شود» بعد شهادت وصیت نامه‌اش رو آوردند. نوشته بود «قبرم رو توی کتابخونه مسجد المهدی کندم.» سراغ قبر که رفتند، دیدند برای هیکلش کوچیکه. وقتی جنازه‌ش اومد، قبر اندازه اندازه بود، اندازه تن بی‌سرش. (حاج شیرعلی سلطانی)

اشتراک گذاری در کلوب اشتراک گذاری در فیس بوک اشتراک گذاری در تویتر اشتراک گذاری در افسران اشتراک گذاری در پلاس

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی