در همین دنیا هم میشود بهشت را زیارت کرد.
***
فرستاده فرنگیها آمده بود برای جاسوسی؛ آمده بود از حقانیت اسلام سردربیاورد. از علوم غریبه هم سردرمیآورد و با همینها رازگویی هم میکرد. پادشاه صفوی همه بزرگان را جمع کرد. فیض کاشانی و سفیر هم بودند. فیض بهکنایه او را نادان خطاب کرد. به سفیر برخورد. فیض گفت: «اگر دانایی، بگو در مشتم چیست؟» سفیر اظهار بیاطلاعی کرد. فیض لبخند زد: «کمالت همین بود؟» سفیر گفت: «به حق مسیح و مادرش دانستم چیست. فقط در این فکرم که خاک بهشت چگونه به دستت رسیده!» فیض گفت: «اینگونه به حقانیت اسلام اقرار کردی؛ زیرا در دست من خاک کربلاست و پیامبر ما فرموده کربلا قطعهای از بهشت است.» مرد مسیحی با شنیدن این بیان قاطع اسلام آورد.[1]
وَ إِنَّهَا لَمِن بَطحَاءِ ألجَنَّةِ[2]
رسولالله صلیاللهعلیهوآله: و بهراستی که کربلا از سرزمینهای بهشتی است.
نظرات (۰)