وقتی رسیدیم کانادا، چند تا از جوانهای روستایمان پکر بودند و هر شب یک گوشه روستا با همدیگر خلوت میکردند و با هم رؤیای سفر به شهر را در سر میپختند. شهر برایشان بهشت برین بود. با چند تا از دوستانم و با کمک دهیار روستا تصمیم گرفتیم جوانهای روستای سوئد را به روستای خودمان دعوت کنیم تا از کار و درآمدشان در این شرایط بگویند.
بعد از آمدن جوانهای سوئدی به روستای ما و گپوگفت با اهالی، جوانهای ما خیلی انگیزه گرفتند و حتی به بازدید روستای سوئد رفتند و از نزدیک دیدند که چطور با همین وضعیت حال حاضر خودشان، شروع کرده بودند و به اینجا رسیده بودند که صادرات هم داشتند. پس میشود شروع کرد
نظرات (۰)