سیره خوبان ۱۷۳ | این روزا جهادیا...

 این روزا جهادیا...

هر روز ظهر باید چند دقیقه قبل از اذان می‌رفتیم سر پمپی که منتهی الیه آخر روستا بود تا دست و صورتمان را از رنگ پاک کنیم و این کار بسته به روغنی یا پلاستیک بودن رنگ از ده دقیقه تا گاهی ۴۵ دقیقه طول می‌کشید.
این معطلی برای ما گاهی فرصتی می‌شد برای یاد دادن وضو به بچه‌هایی که با ما می‌آمدند.

دلنوشته یک جهادگر

اشتراک گذاری در کلوب اشتراک گذاری در فیس بوک اشتراک گذاری در تویتر اشتراک گذاری در افسران اشتراک گذاری در پلاس
  • ۹۸/۰۱/۲۶

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی