یکی از حکما پسر را نهی همیکرد از بسیار خوردن که سیری مردم را رنجور کند. گفت: «ای پدر گرسنگی خلق را بکشد؛ نشنیدهای که ظریفان گفتهاند به سیری مردن، بِه که گرسنگی بردن.»
گفت: «اندازه نگهدار، کُلوا وَ اشرَبوا وَ لا تُسْرِفوا.»
رنجوری را گفتند: «دلت چه میخواهد؟» گفت: «آنکه دلم چیزی نخواهد.»
گلستان سعدی، باب سوم ‐ در فضیلت قناعت
نظرات (۰)