شنیدم که به روزگار خسرو، اندر وقت وزارت بزرجمهر حکیم، رسولى آمد از روم. خسرو بنشست چنانکه رسم ملوک عجم بود و رسول را بار داد و مىخواست که بار نامه کند که مرا وزیر داناست.
در پیش رسول با وزیر گفت: اى فلان! همه چیزها که در عالم است، تو دانى؟
بزرجمهر گفت: من ندانم اى خدایگان جهان!
خسرو از آن سخن طیره شد و از رسول خجل گشت. پرسید که پس همه چیز که داند؟
بزرجمهر گفت: همه چیز همگان دانند و همگان هنوز از مادر نزادهاند.
کیکاووس بن اسکندر، قابوسنامه
نظرات (۰)