روزی بهلول به حمام رفت، ولی خدمتکاران حمام به او بیاعتنایی نمودند و آنطور که دلخواه بهلول بود وی را کیسه ننمودند، با این حال بهلول وقت خروج از حمام ده دیناری که به همراه داشت یکجا به استاد حمام داد. کارگران حمامی چون این بذل و بخشش را بدیدند، همگی پشیمان شدند که چرا نسبت به او بیاعتنایی نمودند.
بهلول باز هفته دیگر به حمام رفت، ولی ایندفعه تمام کارگران با احترام کامل وی را شستشو نموده و بسیار مواظبت نمودند، ولی با این همه سعی و کوشش کارگران، بهلول به هنگام خروج فقط یک دینار به آنها داد. کارگران حمامی متغیر گردیده پرسیدند: «سبب بخشش بیجهت هفته قبل و رفتار امروزت چیست؟» بهلول گفت: «مزد امروز حمام را هفته قبل که حمام آمده بودم پرداختم و مزد آن روز حمام را امروز میپردازم تا شما ادب شده و رعایت مشتریهای خود را بکنید.»
نظرات (۰)