باز باران با ترانه
باز باران با ترانه
می خورد بر بام خانه یادم آید کربلا را دشت پر شور و نوا را
گردش یک روز غمگین گرم و خونین لرزش طفلان نالان زیر تیغ و نیزه ها را
باز باران با صدای گریههای کودکانه
از فراز گونههای زرد و عطشان با گهرهای فراوان میچکد از چشم طفلان پریشان
پشت نخلستان نشسته رود پر پیچ و خمی در حسرت لبهای ساقی
چشم در چشمان هم آرام و سنگین میچکد آهسته از چشمان سقا بر لب این رود پیچان
کاش میبارید باران!
علی اصغر کوهکن
نظرات (۰)