وقتی جنازه او را به اهواز آوردند، مادرش هم آنجا بود. به خاطر این که پیکر، سر در بدن نداشت، بچه ها اجازه نمی دادند مادرش بالای سرش بیاید، اما ایشان کوتاه نمی آمد و می گفت :«هر طور شده من باید بچه ام روببینم.» درنهایت، بچه ها کوتاه آمدند و حاج خانم توانست جنازه ی فرزندش را ببیند.
همه منتظر بودند، صحنههای دل خراش و مویه مادر و خراشیدن صورتش را ببینند، اما مادر اسماعیل به قدری صلابت نشان داد که تعجب همه را برانگیخت. حاج خانم وقتی بالای پیکر بدون سرفرزندش آمد و با آن وضع مواجه شد، فقط سه بار بلند گفت:
«مرگ بر آمریکا، مرگ بر آمریکا، مرگ بر آمریکا» بعد زینب وار، بوسه ای بر حنجره جگر گوشهاش زد و بدون گریه و زاری محوطه راترک کرد. (شهید اسماعیل فرجوانی)
نظرات (۰)