یادداشت ۳۴ | سنگ حسرت

سنگ حسرت

روزی گروهی از غاری تاریک عبور می‌کردند. هیچ‌چیز معلوم نبود. کمی جلوتر زیرپاهایشان سنگ‌های مختلفی احساس کردند. در این لحظه بزرگشان گفت: «اینها سنگ حسرت هستند. هر که بردارد حسرت میخورد و هر کس هم برندارد باز حسرت خواهد خورد!» برخی با خود گفتند: «چه‌کاری است؟ برداریم و برنداریم هر دو یک نتیجه می‌دهد. پس چرا بار خود را سنگین کنیم؟ برخی هم گفتند: «ضرر که ندارد مقداری برای سوغات برمی‌داریم.» وقتی از غار بیرون آمدند فهمیدند که غار پر بوده از سنگ‌های قیمتی. آن‌ها که برنداشته بود‌ند، سراسر حسرت شدند. بقیه هم حسرت خوردند که چرا بیش‌تر برنداشته‌اند.

ماه رمضان، مثل راه رفتن در چنین غاری است. اگر بهره نگیرید، حسرت می‌خورید...

اشتراک گذاری در کلوب اشتراک گذاری در فیس بوک اشتراک گذاری در تویتر اشتراک گذاری در افسران اشتراک گذاری در پلاس

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی