سیره شهدا ۳۴ | معامله‌ای به قیمت یک عمر!

معامله‌ای به قیمت یک عمر!

هنگام بازدید شهید محراب آیت‌الله مدنی، از رزمنده‌ها در ارتفاعات کردستان، رزمنده نوجوانی جلو آمد و گفت: «الآن ۹ روز است که آب پیدا نکرده‌ایم و نمازهایم را با تیمم خوانده‌ام. تکلیف نمازهای من چه می‌شود؟»

شهید مدنی درحالی‌که اشک در چشمانشان حلقه زده بود، گفتند: «حاضری یک معامله با من بکنی؟»

آن رزمنده گفت: «چه معامله‌ای؟»

شهید مدنی گفتند: «حاضرم تمام عبادت‌هایم را به تو بدهم و در عوض تو این ۹ روز نمازت را به من بدهی!»

براساس: کتاب موعظه خوبان، 38

اشتراک گذاری در کلوب اشتراک گذاری در فیس بوک اشتراک گذاری در تویتر اشتراک گذاری در افسران اشتراک گذاری در پلاس
  • ۹۵/۰۳/۱۲

شهدا

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی