هر کاری اصولی دارد. مثلاً اگر بیآموزش و بیمقدمه پا بشوی بروی برای فتحِ اورست، شخصاً فاتحة خود را خواندهای. علمِ بدونِ اخلاق هم چنین جریانی دارد.
***
ابنسینا هنوز بیستساله نبود که سرآمدِ همة علومِ زمانش شده بود. روزی به مدرسة ابنمسکویه رفت. با غرورِ تمام گردویی را جلوی آن دانشمند انداخت و گفت: «مساحتِ سطحش را تعیین کن!» ابنمسکویه کتابی را که در اخلاق نوشته بود، مقابلِ ابنسینا گذاشت و گفت: «تو اول اخلاقت را اصلاح کن تا من مساحتِ سطحِ گردو را تعیین کنم.» ابنسینا شرمنده شد و این جمله سرلوحة زندگیاش شد. به همین خاطر است که قرآن با همین ترتیب فرموده که پیامبر اول تزکیه میکرد، بعداً تعلیم میداد:
...یُزَکّیهِم وَیُعَلِّمُهُمُ الکِتابَ وَالحِکمَةَ[1]
(خدا پیامبر را فرستاد تا مردمان را) پاکشان کند و (سپس) به آنان کتاب و حکمت بیاموزد
نظرات (۰)