سیره شهدا و فرهنگ پایداری ۵۲ | جسمی که آب شد

جسمی که آب شد

در کوله‌پشتی علی تعداد زیادی مهمات ازجمله گلوله آرپی‌جی و... بود. عملیات باید بدون کوچک‌ترین صدایی انجام می‌شد. ناگهان دشمن چند منوّر زد. کوله‌پشتی علی -پر از گلوله و مهمات!- آتش گرفت. نتوانستند کوله را از او جدا کنند.

 علی از بچه‌ها و فرمانده خواست به راه خود ادامه دهند. چفیه‌اش را در دهانش گذاشت تا صدایی از او بیرون نیاید درحالی‌که کوله پشتش هرلحظه شعله‌ورتر می‌شد.

وقتی عملیات تمام شد و دوباره به همان مسیر قبلی رسیدیم علی را ندیدیم چراکه تمام بدن او سوخته و آب‌شده بود و تنها کف پوتین‌هایش که نسوز بودند، باقی‌مانده بود.

[شهید علی عرب، نوجوان 16ساله]

(به نقل از تارنمای یادِ سنگر)

اشتراک گذاری در کلوب اشتراک گذاری در فیس بوک اشتراک گذاری در تویتر اشتراک گذاری در افسران اشتراک گذاری در پلاس

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی