در محضر قرآن ۵۴ | حرف حق

 حرف حق

حق را باید گفت. خریدارش خدا و خداپرستان‌اند.

***

قریش با اموال و ارتباطاتی که با حبشه داشت، خیلی کوشید که مسلمانان مهاجر را به مکه برگرداند. نجاشی، پادشاه حبشه، زیر حرف‌شان نرفت و مجلسی ترتیب داد تا حرف مسلمان‌ها را بشنود. جعفربن‌ابی‌طالب در آن مجلس باشکوه پاسخی منطقی به سؤالات مسیحیان داد. سپس با خوش‌فکری تمام آیاتی راجع به پاکی حضرت مریم و پیامبری حضرت عیسی خواند؛ آیاتی که عیسی‌بن‌مریم را رسول و بندۀ خدا می‌داند، نه، پناه بر خدا، پسرش! حاضران منقلب شدند و به درستی دین اسلام گواهی دادند. سرکردۀ قریش سرافکنده به شهرش بازگشت. بعدها خود نجاشی هم مسلمان شد و پس از فوتش رسول‌الله از دور بر پیکرش نماز خواند[1]. حرف حق با دل‌های زنده چنین می‌کند:

إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ وَقُرْآنٌ مُّبِینٌ لِیُنذِرَ مَن کَانَ حَیّاً[2]

آن جز مایۀ ذکر و قرآن روشن نیست تا هر کس زنده‌دل است، هشدارش دهد



[1] سیره ابن هشام. ج1. ص321 تا 328

[2] یس69-70

اشتراک گذاری در کلوب اشتراک گذاری در فیس بوک اشتراک گذاری در تویتر اشتراک گذاری در افسران اشتراک گذاری در پلاس
  • ۹۵/۰۷/۲۸

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی