در محضر خدا ۵۷ | توبۀ گرگ

توبۀ گرگ

توبۀ گرگ مرگ است! ولی این گرگ‌ها هم از اول گرگ نبودند. از خدا نترسیدند تا کارشان به این‌جا رسید.

***

متوکل، خلیفهٔ ستم‌گرِ عباسی، به‌شدت، امام‌هادی سلام‌اللّه‌علیه را زیرِ نظر گرفته بود. شبی به خانهٔ ایشان ریختند و امام را از میانِ نماز نزد خلیفه بردند. متوکل  و اطرافیانش در اوج مستی از امام خواستند برایشان شعر بخواند. حضرت فرمودند: «من اهلِ شعر نیستم و کم‌تر از اشعارِ گذشتگان حفظ دارم.» با اصرارِ خلیفه، امام با صدایی رسا ابیاتی چند در مذمتِ دنیادوستی خواندند. طنینِ کلامِ امام و اشعارِ خوانده‌شده آن‌چنان بر مجلس مؤثر بود که خودِ متوکل جامِ شراب را بر زمین زد و مانندِ باران اشک ریخت. آن‌ها می‌توانستند از کرده‌های زشت‌شان توبه کنند، ولی آن اشک‌های تمساح موقتی بود و خلیفهٔ ناخداترس مدتی بعد امام را شهید کرد. انذارهای خداوندی وابسته به اطاعت و ترس از خداست:

إِنَّمَا تُنذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّکْرَ وَخَشِیَ الرَّحْمَنَ بِالْغَیْبِ [1]
بیم‌دادنت فقط براى کسى ثمربخش است که از قرآن پیروى کند و در نهان از خداى رحمان بترسد.



                                                                                                                                                   [1] یس11

اشتراک گذاری در کلوب اشتراک گذاری در فیس بوک اشتراک گذاری در تویتر اشتراک گذاری در افسران اشتراک گذاری در پلاس
  • ۹۵/۰۸/۱۹

سوره یس

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی