توبۀ گرگ مرگ است! ولی این گرگها هم از اول گرگ نبودند. از خدا نترسیدند تا کارشان به اینجا رسید.
***
متوکل، خلیفهٔ ستمگرِ عباسی، بهشدت، امامهادی سلاماللّهعلیه را زیرِ نظر گرفته بود. شبی به خانهٔ ایشان ریختند و امام را از میانِ نماز نزد خلیفه بردند. متوکل و اطرافیانش در اوج مستی از امام خواستند برایشان شعر بخواند. حضرت فرمودند: «من اهلِ شعر نیستم و کمتر از اشعارِ گذشتگان حفظ دارم.» با اصرارِ خلیفه، امام با صدایی رسا ابیاتی چند در مذمتِ دنیادوستی خواندند. طنینِ کلامِ امام و اشعارِ خواندهشده آنچنان بر مجلس مؤثر بود که خودِ متوکل جامِ شراب را بر زمین زد و مانندِ باران اشک ریخت. آنها میتوانستند از کردههای زشتشان توبه کنند، ولی آن اشکهای تمساح موقتی بود و خلیفهٔ ناخداترس مدتی بعد امام را شهید کرد. انذارهای خداوندی وابسته به اطاعت و ترس از خداست:
إِنَّمَا تُنذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّکْرَ وَخَشِیَ الرَّحْمَنَ بِالْغَیْبِ [1]
بیمدادنت فقط براى کسى ثمربخش است که از قرآن پیروى کند و در نهان از خداى رحمان بترسد.
نظرات (۰)