با کسی که به هیچ صراطی مستقیم نمیشود، چه باید کرد؟ خوب که فکرهایتان را کردید، این ماجرا را بخوانید.
***
سمرةبنجندب درختِ خرمایی در باغی داشت که خانهٔ باغدار هم آنجا بود. سمره بیاجازهٔ باغدار میآمد و هم سری به درختش میزد، هم چشمچرانی میکرد. هیچ توجهی به خواهش مرد برای خبردادنش نکرد. باغدار شِکوه را به پیغمبر صلیاللّهعلیهوآله برد. سمره توصیهٔ حضرت را هم گوش نکرد. هرقدر هم قیمت را بالا بردند سمره کوتاه نیامد و درخت را نفروخت. به هیچ صراطی مستقیم نبود. پیامبر هم فرمودند:
اِنّکَ رَجُلٌ مُضار و لا ضَرَرَ و لا ضِرار[1]
تو آدم زیانرسانی هستی و در اسلام ضرر رساندن و تنگگرفتن وجود ندارد.
بعد هم باغدار به فرمودۀ حضرت، درخت را از زمین درآورد و انداخت جلوی سمره. حالا سمرههای کلهشق بروند درختشان را هرجا میخواهند، بکارند. اسلام مدارا میکند، ولی تا جایی که به کسی ضرری نرسد. آدمِ مضری نباشیم، وگرنه سرنوشتمان همین میشود.
نظرات (۰)