هستند کسانی که همهچیز دارند و هیچچیز ندارند! مگر میشود؟
***
ابنالرومی، شاعر بدگو و مداح دورة عباسی، با همین شیرینکاریها و زخمزبانزدنها به مراتبی رسیده بود. یکی از وزرای عباسی حسابی رفیقش شد؛ رفاقتی از ترس بدزبانیهای ابنالرومی. روزی رسید که در غذایش زهر ریخت. شاعر غذا را خوردهنخورده شستش خبردار شد. برخاست که برود. وزیر گفت: «کجا؟» گفت: «به همانجا که مرا فرستادی.» وزیر خواست بدگوییهایش را جبران بکند: «پس سلام مرا به پدر و مادرم برسان!» شاعر اینجا هم دست از زبان تیزش نکشید: «از راه جهنم نمیروم!» کار از کار گذشته بود. معالجهها اثری نبخشید و شمشیر بیادبیهایش عاقبت خودش را کشت. همهچیز هم داشته باشی، هیچ نداری تا ادب نداشته باشی:
کلُّ شَىْءٍ یَحتاجُ اِلَى الْعَقْلِ وَالْعَقْلُ یَحْتاجُ اِلَى الاَدَبِ[1]
هر چیزى به عقل نیاز دارد و عقل به ادب نیازمند است.
نظرات (۰)