حاکمی به مردمش گفت: «صادقانه مشکلاتتان را بگویید.»
حسنک بلند شد و گفت: «گندم و شیر که گفتی چه شد؟ مسکن چه شد؟ کار چه شد؟»
حاکم گفت: «ممنونم که مرا آگاه کردی. همه چیز درست میشود.»
یکسال گذشت و در حالیکه اوضاع فرقی نکرده بود دوباره حاکم گفت: «صادقانه مشکلاتتان را بگویید.»
کسی چیزی نگفت؛ کسی نگفت گندم و شیر چه شد؛ کار و مسکن چه شد!
از میان جمع یک نفر زیر لب گفت: «حسنک چه شد؟!»
(حاکم حسنک را به دلیل انتقادهای قبلیاش به ناکجاآباد فرستاده بود!)
انتقادهای دیگران فرصتی است که با نقاط ضعف و اشتباهات خود آشنا شویم و آنها را اصلاح کنیم، لذا دربرابر انتقاد دیگران باید از آنها تشکر کنیم نه اینکه ناراحت شویم.
نظرات (۰)