دقیقاً یادمه نزدیکای عیـد سال ۶۵ بود. گفت چند لحـظـه دیگه سال تحویـل میشه، مونده بودم چطور میشه تو سنگـر، سفره هفت سین پهن کنیم؟! دور و برمو با دقّت نگاه کردم، راستش یه کمی نون خشک بود و چند تا دونه کنسرو ماهی! [بچهها] اومدن تو سنگر و رفتن سراغ سفره، یکیشون سه چهار سانت سیم خاردار تـو دستش بود که گذاشت سر سفره، یکیشون سلاح و سمبـه (وسیلهای که باهاش سلاحشون رو پاک میکردن)، کمی علف به عنوان سبـزه، سرنیزه، سربند. شمردم دیدم شش تا شده، با خنده گفتم: هفتمیش کو؟!
شهید احمدزاده خندهای کرد و گفت: «خودت سیّد! آره با خودت میشه هفت تا...»
در سال جدید بهتره یاد اون شهیدا و جانبازایی هم باشیم که دلخوشی و امنیت امروزمون رو مدیون اونا هستیم.
(خاطرهای از شهید انصاری، به نقل از خبرگزاری فارس)
نظرات (۰)